عکاسی صنایع دستی در گفتگو با محسن زین العابدینی

خانه » اخبار و نوشته ها » اخبار هنری » عکاسی صنایع دستی در گفتگو با محسن زین العابدینی
محسن زین العابدینی عکاسی فرش روزنامه همشهری

عکاسی صنایع دستی در گفتگو با محسن زین العابدینی

انتشار: 18/03/07 برچسب ها :

عکاسی صنایع دستی و تجربیات محسن زین العابدینی

تاثیر هنر عکاسی در معرفی و شناساندن صنایع دستی و هنرهای سنتی بر کسی پوشیده نیست. چنانچه صنایع دستی موضوع کار عکاسان حرفه ای، به ویژه عکاسان تبلیغاتی قرار بگیرد، می تواند به رونق این هنرها و جذب گردشکر کمک کند. متاسفانه در حال حاضر عکاسی صنایع دستی مغفول مانده و توجه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز بیشتر به عکاسی از بناهای تاریخی معطوف شده است. یکی از عکاسانی که در زمینه عکاسی صنایع دستی، به ویژه هنر فرشبافی فعالیت کرده، «محسن زین العابدینی» عکاس ۳۰ ساله قزوینی است که طرح عکاسی از فرش دستباف ایرانی را دنبال می کند. گفت و گوی همشهری با این هنرمند را ادامه می خوانید.
چه شد که به دنیای هنر و عکاسی علاقه مند شدید؟
دوران دبستان به واسطه بازی در یک فیلم کوتاه، برای اولین بار با این هنر آشنا شدم. سال های بعد رشته های مختلف هنری مثل تئاتر، نقاشی و نویسندگی را تجربه کردم. ۱۵ ساله بودم یا ۱۶ شانزدهه ساله دقیق خاطرم نیست که این دوران همراه بود با فعالیت ژورنالیستی در هفته نامه طلوع. در آنجا بود که به عکاسی علاقه مند شدم و تصمیم گرفتم در این رشته دیپلم بگیرم. اما متاسفانه در آن دوران، هنرستان های قزوین رشته عکاسی نداشتند. به همین خاطر در هنرستان «میرعماد» قزوین در رشته گرافیک تحصیل کردم. در مقطع کارشناسی رشته فرش و در مقطع کارشناسی ارشد، تاریخ هنر باستان خواندم، اما کماکان عکاسی در کنار تولید فیلم های مستند اصلی ترین دغدغه ی این روزهایم است.

تجربه رشته های مختلف هنری چه تاثیری در عکاسی شما داشته است؟

رشته های مختلف هنری ذاتا وجوه اشتراک متعددی دارند. تجربه های مختلف منجر به کشف و درک بیشتر هارمونی (هماهنگی) میگردد. هارمونی به شما کمک می کند تا کارهای هنری مختلف را یکدست و یکپارچه ارائه کنید. یک نقاش، گرافیست یا موسیقیدان هم می توانند عکاسی کنند. مهم این است که هارمونی یا هماهنگی را بشناسند و پس از آن درک کادربندی کار سختی نخواهد بود. هر هنرمندی اگر این عناصر را خوب بشناسد که در کلام کلی میتوان آن را مبانی هنرهای تجسمی نامید، می تواند در بسیاری از رشته های مختلف هنری فعالیت کند.
تاکنون چه فعالیت هایی در عرصه عکاسی داشته اید؟
عکاسی خبری در رسانه های مختلف، شروع فعالیتهای من در دنیای جدی و حرفه ای عکاسی بود. عکاسی خبری انچه که مرا راضی کند نبود و کم کم مسیر خود را در عکاسی مستند اجتماعی یافتم.. سال ها در این زمینه عکاسی کردم و پروژه های مختلفی را انجام داده ام که مهمترین آنها عکاسی صنایع دستی با تمرکز بر فرش های دستباف ایران بوده است. برای انجام این کار بیش از ۶۰ سفر به مناطق فرش خیز ایران از جمله اصفهان، شیراز، تبریز و به محل زندگی ایلات مختلف قشقایی، شاهسون و بختیاری سفر کرده ام. عکاسی از صنایع دستی جذاب و راضی کننده بود اما این روزها بیشتر در زمینه عکاسی تبلیغاتی کار می کنم و از آن جایی که این نوع عکاسی می تواند منبع ارتزاق یک عکاس باشد، مورد توجه من نیز قرار گرفته است.
اصلی ترین ویژگی عکاسی تبلیغاتی که آن را از شاخه های دیگر عکاسی متمایز می کند، چیست؟
آنچه وجه تمایز این شاخه از عکاسی با سایر شاخه های عکاسی است مواجه ی بی واسطه با مخاطب است. این گونه عکس ها در بیلبوردهای تبلیغاتی، بسته بندی ها، نشریات و بسیاری از جاهای دیگرر دیده می شوند و توجه مردم را به خود جلب می کنند. در واقع عکاسی تبلیغاتی جنبه کاربردی تر و عمومی تر هنر عکاسی است که در خدمت اقتصاد و تجارت وصنعت قرار گرفته است.

هدف اصلی در پروژه عکاسی از فرش دستباف چه بود؟
راجع به این طرح بیشتر توضیح دهید.
برای پاسخ به پرسش شما ابتدا باید ببینیم که عکاسی از فرش دستباف در تاریخ عکاسی ایران چه جایگاهی داشته است. به عقیده من طلایی ترین دوره ای که فرش سوژه عکاس ها بوده، به زمان قاجارر برمی گردد. در این دوره گاهی از فرش به عنوان پس زمینه عکس ها استفاده می شد و گاهی هم به طور مستقیم فرشبافی به عنوان صنعت و هنری که زنان در آن فعالیت می کنند، نشان داده می شد. و جالب است که بدانید که در این دوره مواردی بوده است که فرش به عنوان اصلی ترین سوژه ی عکاس قرار گرفته است. در سال های پیش از انقلاب با عکس هایی مواجه می شویم که فرش دستباف در آنها حضور دارد. اما در زمان جنگ تحمیلی ردپای فرش در عکس ها بسیار کمرنگ شد و در سال های اخیر این موضوع مورد توجه چند تن از عکاسان هنری ایران قرار گرفته است. متاسفانه در حال حاضر با وجود فراوانی دوربین های دیجیتال و گوشی های هوشمند، به عکاسی از فرش دستباف نگاهی جدی نمی شود. هدفم ثبت این دوره تاریخی از هنر ملی ایران است که بسیار مغفول مانده است. فرشبافی، رشته ای است که هر سال نسبت به سال قبل، وضعیتش بدتر می شود. تعداد بافنده ها، کارگاه های قالی بافی، رنگرزها و طراح های سنتی روز به روز کمتر می شود. این ها سوژه های نابی برای عکاسی هستند که ممکن است در آینده ای نه چندان دور وجود نداشته باشند. مثل بسیاری از موضوعاتی که در کشور ما روزگاری رونق داشته اند و امروز به سختی میتوان ردپایی از آنان یافت.
برای اینکه عکاسی قزوین پویاتر از گذشته شود، چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
به نظرم در وهله اول باید امر آموزش عکاسی را جدی بگیریم. متاسفانه به دلیل نزدیکی قزوین به تهران از برگزاری کارگاه های خوب عکاسی غافل شده ایم. در حالی که در شهرهای دیگر، کارگاه هایی را بهه صورت ماهانه و با دعوت از بهترین اساتید ایران برگزار می کنند. مساله دیگر فقدان گالری های مناسب و استاندارد در استان قزوین است. به ویژه گالری هایی که در رابطه با عکاسی فعالیت کنند. قطعاً وجود چنین گالری هایی می تواند به رشد هنر عکاسی کمک کند. حمایت سازمان های مختلف مانند شهرداری ها از هنرمندان، به ویژه در زمینه سفارش کار و خرید آثار هم می تواند در رشد و توسعه این هنر مؤثر باشد.

منبع:همشهری